نصیر جون و باغ وحش
جمعه 1393/2/19 بعد از ظهر با امیر جون رفتیم دنبال رکسانا و با هم رفتیم باغ وحش و گل پسرم برای اولین بار حیوانات رو از نزدیک میدید . آنقدر از دیدن به قول خودش آقا شیره هیجان زده شده بود که من و امیر جون هم به وجد می اومدیم . به امیر جون میگفت بابا ولم کن برم آقا شیره و ببره رو بخورم . کلی بهمون خوش گذشت از اونجا رفتیم خونه افسانه جون و نصیر جون با رکسانا و مهدیار بازی کرد . امیر جون میگفت چه جمعه پر دغدغه ای داشتیم ما ، سارا جون اسباب کشی داشت ، افسانه جون روز قبل عمل داشت و نی نی دایی رضا با کلی استرس و هیجان به دنیا اومد آخه میگن یک ماه و نیم زودتر به دنیا اومده اما شکر خدا حال هر دوشون خوبه قدمش خیر باشه ایشا ا... و سایه پدر و...
نویسنده :
سعادت
17:00