راه رفتن عسلکم
پنجشنبه 1391/8/25 بابایی ، مامانی ،عمه افسانه و علی آقا با رکسانا جون اومدن خونه مون و تو کلی با رکسانا بازی کردی ، اون روز تو با تشویق افسانه جون چند قدمی راه رفتی ،البته پیش از این دستت رو به مبل میگرفتی و راه میرفتی .اما حالا بدون کمک ، عشق من به امید روزی که قدمهای مهمتری در زندگی برداری به خدا میسپارمت. یه روز خوب خدا ...
نویسنده :
سعادت
14:28