روز مادر
امروز روز توست ، ای مهربان ترین فرشته خدا.
بگو چگونه تو را در قاب دفترم توصیف کنم ؟
صبر و مهربانیت را چطور در ابعاد کوچک ذهنم جا دهم ؟
آن زمان که خط خطی های بی قراری ام را با پاک کن مهر و محبتت پاک می کردی .
و با صبر وبردباری کلمه به کلمه ی زندگی را به من دیکته می گفتی خوب به خاطرم مانده است .
و من باز فراموش می کردم محبت تشدید دارد .
در تمام مراحل زندگی ، قدم به قدم ، هم پای من آمدی ، بارها بر زمین افتادم و هر بار با مهربانی دستم را گرفتی .
آری ، از تو آموختم ، حتی در سخت ترین شرایط ، امید را هرگز از یاد نبرم.
یادم نمی رود چه شبها که تا صبح بر بالین من ، بوسه بر پیشانی تب دارم می زدی .
و چه روزها که با مهر مادرانه ات لقمه های عشق را در دهانم می گذاشتی .
ومن باز لجباز تر از همیشه دستت را رد می کردم .
وقتی بوسه بر دستان چروکیده ات می زنم ، یاد کودکی ام می افتم که همیشه.
به خاطر لطافت دستانت به همه فخر می فروختم .
وحال به خاطر خشکی دستانت با افتخار می گویم این دستان مادر من است .
که تمام زندگی اش را به پای من گذاشت ؛
من با نوازش همین دست ها بزرگ شدم .
و امروز با تمام وجودم میگویم :مادرم مدیون تمام مهربانی هایت هستم و کمی کمتر از آنچه تو دوستم داری ، دوستت دارم .