نصیر جوننصیر جون، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره
صالح جونصالح جون، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

دلنوشته هایی برای پسرهای گلم نصیر و صالح

برای پسرم

1391/1/2 14:23
نویسنده : سعادت
108 بازدید
اشتراک گذاری

            

سلام پسر نازنینم . خواستم برایت از ناگفته هایم بنویسم ...شاید در آینده مجالی برای باز گوییشان نباشد ...نمی دانم که اصلا این نوشته ها روزی چشمهای زیبای تو را زیارت خواهد کرد یا نه ...نمیدانم آن روزها کجایی و شبها در آغوش کدام یار آرامش را در میابی و صبح ها با نسیم نفس کدام دوست به پا خواهی خواست ولی مهم اینست که الان این منم که شبها را با گرمای آغوش تو می آغازم و صبح ها را با صدای نفس تو از سر می گیرم...

زمانیکه خبر آمدنت را شنیدم شوقی سراسر وجودم را فرا گرفت شوقی همراه با ترس ...عشقی همراه با وحشت چرا که باید اسباب پذیراییت هر چه سریعتر مهیا میشد ...خیلی دوست داشتم اولین کسی باشم که تو را میبیند ...زمانی که تو با آن برق چشمانت به من نگاه کردی با خود عهد بستم که از این پس فقط به خاطر تو زندگی کنم  ... رفته رفته تو در کنارم پا گرفتی و بر خلاف آنچه گفته میشد که تو به من محتاج هستی ، اینک من به تو محتاج شدم و فهمیدم که همه نیازهایم در تو خلاصه میشود عشقی مادرانه در من لبریز شد که میخواستم همه وجودم را به پایت بریزم ... نازنینم هر روز که میگذرد من بیشتر عاشقت میشوم و کابووس از تو دور بودن بیشتر آزارم میدهد زندگی با تو سخت ولی در عین حال شیرین است ...نمیدانی چقدر لذت بخش بود وقتی که بار اول خندیدی . وقتی که بار اول به سمتم آمدی  اولین هایت شیرین ترین ساعات زندگیم بود .

فرشته ناز مامانی ،ای زیباترین هدیه خدا ،دوستت دارم. 

                                       

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)