نصیر جوننصیر جون، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره
صالح جونصالح جون، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

دلنوشته هایی برای پسرهای گلم نصیر و صالح

سفرنامه نوروز 1392

1391/11/28 21:52
نویسنده : سعادت
131 بازدید
اشتراک گذاری

امروز 1391/11/28 من و امیر جون به همراه نصیر کوچولو ساعت 9 صبح راه افتادیم به سمت بندر عباس . ساعت 3 بعد از ظهر قبل از فردوس ، کنار جاده زیر انداز پهن کردیم و نهار خوردیم کمی هم استراحت کردیم تا نصیر یه هوایی بخوره .شب را هم فردوس ،خانه معلم شام خوردیم و همان جا خوابیدیم .صبح بعد از صبحانه حرکت کردیم و نهار را بین راه خوردیم. غروب رسیدیم کرمان و بعد از کلی جستجو جایی برای موندن پیدا کردیم خیلی خسته بودیم بنابراین تصمیم گرفتیم صبح بریم گردش .صبح بعد از خوردن صبحانه رفتیم توی شهر تا یه چرخی بزنیم ، میدان ،حمام و بازار گنجعلی خان رو دیدیم و کلی عکس قشنگ گرفتیم همچنین موزه و ضرابخانه گنجعلی خان و باغ شاهزاده و مجموعه وکیل . ما 2 شب کرمان بودیم شهر واقعا قشنگی بود دلم میخواد دوباره به این شهر سفر کنم و دیدنی های دیگری رو که فرصت نکردیم ، برویم .روز سوم صبح از کرمان به سمت بندر عباس راه افتادیم  چون تصمیم داشتیم موقع تحویل سال بندر عباس باشیم اما متاسفانه قبل از اینکه برسیم بندر عباس ، سال تحویل شد و من و امیر جون موقع سال تحویل توی کویر بودیم البته من با خودم هفت سین و سبزه برده بودم . نصیر جون همان لحظه خواب بود و من خیلی دلم گرفته بود چون از خانواده هامون دور بودیم . موقع تحویل سال چند لحظه ای توقف کردیم و همان جا چند عکس یادگاری گرفتیم ، نهار رو در سیرجان خوردیم و بعد ساعت 10 شب رسیدیم بندر عباس و به زحمت تونستیم خانه معلم اتاق پیدا کنیم البته به لطف دوست حسن آقا ، مدرسه خوبی بود 4 روز آنجا بودیم ، خیلی خوش گذشت . بندر عباس شهر قشنگیه و مردم واقعا" خون گرم و مهربونی داره . هر روز صبح میرفتیم کنار دریا ، ولی تو خیلی از دریا میترسیدی البته اولین باری بود که دریا را میدیدی . روز دوم رفتیم بازار ماهی فروشها آخه خیلی تعریفشو میکردن ، واسه نهار یه ماهی تازه گرفتیم و اونو توی مدرسه درستش کردیم واقعا " خوش مزه بود. روز آخر با راهنمایی چند تا از دوستامون رفتیم به یکی از روستاهای اطراف برای خرید آخه به خاطر گرما نتونستیم بریم قشم میترسیدم تو مریض بشی . کمی از اونجا خرید کردیم . روز بعد صبح ساعت 10 از بندر عباس اومدیم بیرون و رفتیم به سمت یزد و شب را یزد خوابیدیم . یزد هم خیلی قشنگه ما یک شب بیشتر نموندیم چون خیلی فرصت نداشتیم . روز بعد حرکت کردیم به سمت تهران یک شب هم تهران بودیم ولی واقعا" سرد بود به همین خاطر زیاد نموندیم . از اونجا رفتیم ساری خونه عمو جون 2 شب هم اونجا بودیم و بعد حرکت کردیم به سمت مشهد . عزیزم کل مسافرت ما 11 روز و 10 شب شد خیلی به هر سه تامون خوش گذشت و تو واقعا" همسفر خوبی بودی  کلی خاطره خوب از جاهای قشنگ برامون موند امیدوارم بازم با هم همسفر بشیم دلبندم.

 

 

 

اینجا پسر مامان داره رو صندلی عقب با اسباب بازیهاش بازی میکنه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)